سیره چیست و چرا این عنوان انتخاب شد؟
سیره به معنای صفات و خلق و خوی آدمیبه کار میرود. در قرآن این واژه به در یک جا به معنای حالت و وضعیت یک چیز به کار رفته است و خداوند بیان میدارد که ما او را به سیره نخستین آن بر میگردانیم .
به نظر راغب اصفهانی خلق در رابطه با سجایا و صفاتی که کار میرود که که با چشم سر قابل دیدن و ادرک است ولی سیره صفات و خو و منشی است که باید با چشم دل ادراک شود و در حقیقت تنها صاحبان بصیرت میتوانند آن را درک کنند.
فرهنگ فارسی سخن آن را به شرح حال و زندگی تعریف کرده است. برخی دیگر رفتار و منش و خلق و خوی کسی را به داستان نوشتن دانسته اند.
مرادم از سیره همان تاریخ است البته تاریخ عمومیمراد نیست بلکه تاریخ فردی و بیان حالات و رفتار و کردار فردی و اجتماعی است که میخواهم در این جا بنویسم البته تاریخ و سیره معصومان (ع) را نه تاریخ دیگران.
اما چرا میخواهم درباره آنها بنویسم. هدفم از آن تنها شناخت خودم و دوستان خواننده با این انسانهای کاملی است که به عنوان اسوه و نمونه عملی برای انسان مطرح شده اند. اما چرا درباره سیره و نه تاریخ آنها مینویسم چون میخواهم آنها را در رفتار فردی و اجتماعی شان بشناسم و ببینم در کجا میتوانم مانند آنها عمل کنم. تا فرد را نشاسم که نمیتوانم مانند آنان عمل و رفتار کنم.
اما چرا میخواهم مانند آنان عمل کنم ؟ مگر شارایط من و ایشان یکسان است ؟ آیا آنان در سرایط زمانی و مکانی من قرار دارند؟ مقتضیات مکانی و زمانی تغییر کرده است، آیا باز میتوان یک جور عمل کرد و مانند آنان رفتار نمود؟ غیر از اینها آیا آنان اصلا مثل من و تو بوده اند که بخواهیم مانند آنان عمل کنیم ؟ آنان معصوم و ...بوده اند و ما چنین نیستیم ؟ پس هیچ وجه مشترکی نیست تا این دانستهها دردی از ما دوا کنند.
باید بگویم کهآنان مثل ما بشر بوده اند و تنها به ایشان وحی شده بود. از سوی دیگر اگر نتوانیم مثل ایشان رفتار و عمل کنیم این چه نمونه و اسوه ای است که قابل این نیستند تا سرمشق قرار گیرند. سوم آن که همه شرایط به تمام و کمال تغییر نکرده است . در کلیات وجه مشترکی است که میتوان از آن بهره برد. به هر حال میتوان این کار را کرد و اگر این گونه نبود دستور به الگوگیری و پیروی از آنان لغو و بیهوده بود و میدانیم که خداوند حکیم و فرزانه است و دستور به لغو بیهوده نمیدهد.
اما چه نیازی است که اسوه داشته باشیم؟
انسان به هر حال تقلیدگر است و این یک امر فطری است و نمیتوان از آن گریخت. به هر حال انسان تقلید گر است و از این رو دنبال کسی میگردد تا از او تقلید کند. این فطرت در انسان است مانند فطرت پرستش . اگر خدا را نپرستد به سراغ چیز دیگری میرود تا این فطرت را آرام کند. چوب میپرسد و یا گاو و یا حتی فلان هنرپیشه و یا خواننده و یا حتی امضاییش را.
همین فطرت تقلید او را وادار میکند تا کسانی را سرمشق قرار دهد. اگر پیامبران و امامان سرمشقش نباشند میرود سراغ فلاتن خواننده و بازیگر و ...
از این رو میخواهم برای خودم سرمشق قرار دهم و برای این کار به سراغ کسانی میروم که خداوند آنان را الگو وسرمشق قرار داده اند. برای این که بتوانم الگو داشته باشم باید آنان را بشناسم و برای شناخت آنان باید از سیره آنان آگاه باشم . پس میروم سراغ سیره ایشان تا یه این هدفم برسم. شما هم میتوانید مرا در این کار یاری کنید و هر چه سیره از ایشان میشناسید در این جا بنویسید تا من و شما و دیگران از آن استفاده کنند.
به امید دیدار و مطالب شما. بنده خدا. انهم هم المنصورن